برخی از چهرههای شیعه (مانند محمدباقر صدر، احمد الوائلی و محمدحسین فضلالله) سخنانی در ستایش از نمادهای بزرگ اهل خلاف همانند ابوبکر و عمر و عایشه صادر گردیده و در مقابل شیخ یاسر الحبیب جهتگیری شدیداللحنی را در برابر آنان متخذ شده و انحا را متحمل مسؤولیت خیانت به اهلبیت میداند زیرا این شخصیتهای شیعی و دشمنان اهلبیت را موردستایش قرار دادهاند. اینجا سؤالی مطرح میشود و آن این است که آیا این شخصیتها هنگامیکه ستایشگری این رموز را انجام دادند در حال تقیه و برای جلوگیری از طایفه گری بوده است؟
اینجا تقیه مجاز نیست مگر در حالت ترس و بیم، امیر المومنین ذر این باره فرموده است: آنگاهکه بیم و هراسی داشتی مجازی که دشمنان ما را تفضیل دهی وسایل الشیعه ج 16 ص 229 و اگر شیخ مشاهده مینمود که این شخصیتها در حالت بیم و هراس مجبور به این کار گشتهاند، عذرشان را میپذیرفت، درصورتیکه آنان در حالت کاملاً امن و با خیال راحت و در کمال آرامش اقدام به چنین منکری را روا داشتند. پس در این صورت اجباری بر آنان نبوده و نمیتوان عذر موجهی برای آنان یافت
● فرض میکنیم که این شخصیتها در حالت ترس اقدام به چنین کاری کردهاند. حالآنکه فقها در این مسئله فرمودهاند که مجتهد اجازه تقیه ندارد تا شبه ای در نفوس مؤمنین به وجود نیاید. آیتالله بروجردی میفرمایند: و اما تقیه در مقام افتا، مثلان است که مجتهد آنچه را که حرام نیست حرام بداند و آنچه را که واجب نیست واجب بداند یا برعکس آن و به نسبت سایر احکام تکلیفی یا وضعی امرشان بزرگتر از این حرفهاست و اکثر عمومیات تقیه و حواشی آن را شامل نمیشود و از او به دور است و مجتهد اجازه تقیه را ندارد حتی بهصرف اینکه بیم و خوفی داشته باشد. قواعد فقهیه ج 5 ص 79 و بر آنان واجب بود که هر ضرر و زیانی را در این مقام متحمل میشدند حتی اگر در حالت بیم و هراس بودند نه اینکه در حالت کاملاً امن اقدام به چنین کاری نمایند.
● و جواز تقیه نزد امام معصوم به شرطی است که به دین آسیبی وارد نشود همانا امام صادق فرمودند: برای تقیه موضعهایی است و هر کس تقیه را از موضعهایش برچیند برای او راه هدایتی باقی نمیماند؛ و تفسیر آنکس که تقیه میکند این است که قومی که حکم و عملشان با احکام اللهی مغایرت داشته باشد؛ و حکم مؤمنین در این حالت این است که اینگونه عمل کند که به فساد در دین منجر نگردد. اصول کافی ج 2 ص 168 و این امر واضح است که ستایش گری از دشمنان اهلبیت منجر به فساد در دین میگردد زیرا این امر منجر به پشتیبانی از فرقه بتریه میشود و با این امر پتریها رموز اهل خلاف را به شکل رموز اهل حق جلوه میدهند و این کار از بزرگترین مفاسدی است که منجر به گمراهی مردم میگردد.
● جلوگیری از فرقهگرایی و تفرقهافکنی با پایین آمدن از مسلمات دینی و اساسیات دین محقق نمیگردد. بهعنوانمثال آیا این امکانپذیر است که به بگوییم چون شیطان یکی از رموز اهل خلاف به اسم ایزدیهاست پس باید از آن تمجید و تجلیل کنیم؟! و آیا ما مجاز هستیم بگوییم چون ابوبکر بغدادی قابلاحترام است چون بزرگی است از بزگان قسمتی از اهل خلاف و آن داعش است و زیرشاخههای آن؟! جلوگیری از طایفه گری با منع تجاوز از طرفین به حقوق همدیگر محقق میگردد؛ نه با درخواست پایین آمدن از حقوحقوق دینی و پایههای اساسی دین، چون طرف مقابل از عقاید ما خوشش نمیآید؛ و دیدگاه ما درباره ابوبکر و عمر عایشه که لعنت خداوند بر آنان باد دیدگاه اصولی و پایه ایست و آن این است که تمامی این رموز را قبول ندارد زیرا آنان به مبازره و دشمنی علیه رسول خدا و خاندان پاکش پرداختند و آنان را شهید و دین خدا را منحرف و مردم را گمراه نمودند و در آخر نمیتوان از این قضیه پایین آمد.