سلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
جواب جناب شیخ یاسر الحبیب در این موضوع چیست؟
درباره شخصی که معتقد به لطمه زنی و جزع و خودزنی و زخمی کردن صورت و پوشیدن لباس مشکی است ... زیرا این امور که برادران آنها را متذکر میشوند بین زنان رایج است که مخالف است با شروط بیعت با پیامبر و وصیتی که سیدالشهدا علیه السلام به زنان حرم فرمودند .
ازجمله روایات :
در روایتی از امام سجاد علیه السلام ... امام فرمودند ای خواهرم من تو را قسم میدهم چون از دنیا رفتم ، برای من گریبان چاک نده و صورت خراش نده و بر من آه و ناله سر نده (بحار الأنوار)
در معانی الاخبار از عمرو بن ابی المقدام گفت : شنیدم از امام باقر علیه السلام درباره این آیه ( لا یعصینک فی معروف ) میفرمود : حضرت رسول اکرم به دخترش فاطمه سلام الله علیها سفارش میکرد : زمانیکه از دنیا رفتم برای من صورت زخم نکن و مویی پریشان مکن و ناله سر نده و نوحه سرایی نکن سپس فرمود منظور از ( المعروف ) که خداوند عزوجل آن را گفته ، در این آیه همین است .
ابان از ابی عبداللّه علیه السلام نقل میکند : زمانیکه رسول الله مکه را فتح نمود با مردان مکه بیعت کرد سپس زنان برای بیعت آمدند پس خداوند عزوجل آیه 12 سوره ممتحنه را نازل فرمود که بعد از تلاوت آن ام حکیم پرسید : منظور از "معروف" که خداوند ما را در این آیه به آن سفارش کرده چیست؟
حضرت فرمود : به صورت خراش ندهید و لطمه نزنید و موها را پریشان نکنید و گریبان چاک ندهید و لباس مشکی نپوشید ، پس آن زنان با این شروط با حضرت بیعت کردند . پس گفتند چگونه با شما دست بیعت دهیم ؟ حضرت فرمود : من با زنان دست نمیدهم ، سپس ظرف آبی طلب کردند و دستش را در آن وارد و سپس آنرا خارج کردند و فرمودند : دستانتان را وارد آب کنید تا بیعت حاصل شود .
منبع حدیث : وسائل الشیعه جلد 20 صفحه 211
عمرو بن ابی المقدام گفت ، شنیدم از امام باقر علیه السلام که فرمود : معنی آیه ی لایعصینک فی معروف را میدانی ؟ گفتم : نمیدانم ؛ فرمود : رسول اکرم به دخترش فاطمه سلام الله علیها سفارش کردند :
چون از دنیا رفتم بر من صورت خراش مده و مویی پریشان مکن و ناله و نوحه سر نده سپس فرمود منظور از معروف در آیه همین است .
منبع : وسائل الشیعه جلد 20 صفحه 211
حضرت امام صادق علیه السلام درمورد آیه ( لایعصینک فی معروف ) فرمود : منظور از معروف این است که زنان گریبان چاک ندهند و لطمه به صورت نزنند و ناله سر ندهند و بر سر قبور نمانند و لباس مشکی نپوشند و مویشان را پریشان نکنند .
وسائل الشیعه جلد 20 صفحه 210
پس این کارهای زنان قابل پذیرش نبوده و تمام آنها مخالف بیعت با رسول الله صلوات الله علیه هستند . هیچ گفتاری قبول نیست مگر با عمل ، و هیچ گفتار و عملی مقبول نیست مگر با نیت و هیچ قول و عمل و نیتی مقبول نیست مگر با اجازه سنت .
پس سنت همان سنت پیامبر و ائمه و اصحابشان است ... در کجای سنت رسول الله لطمه به صورت و سینه و زنجیرزنی و قمه زنی آمده ؟
والحمد لله رب العامین
پاسخ دفتر :
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمدللّه رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة اللّه علی اعدائهم اجمعین
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
خراش دادن صورت و پریشان کردن موها و گریه و زاری و لطمه زنی و خون ریختن و مانند اینها در واقع اظهار مصیبت شدید است و این معنی لغوی جزع میباشد .
و همچنین از مصادیق جزع خاک بر سر و صورت ریختن است و این همان عملی است که پیغمبر اکرم برای فرزندش امام حسین علیه السلام در حالت غم و جزع انجام داده و ایشان اولین کسی است که برای سیدالشهدا مجلس عزا برپا کرده ، و این قضیه فقط در کتب شیعی نیامده بلکه در کتب معتبر نزد مخالفین نیز آمده است ، بدین گونه که بزرگانشان چون بخاری و ترمذی و طبرانی و حاکم نیشابوری و دیگر محدثین سنی آورده اند :
سلمی بر ام المومنین ام سلمه رضوان الله تعالی علیها وارد شد و او را گریان دید ، پرسید : چرا گریانی ؟ ام سلمه جواب داد : پیامبر اکرم را دیدم که سر و صورتش خاکی بود ! در همین حال فرمود : اندکی پیش شاهد کشته شدن حسین بودم ( تاریخ کبیر بخاری جلد 3صفحه 324 و سنن ترمذی جلد 5 صفحه 323 و معجم کبیر طبرانی جلد 23 صفحه 373 و مستدرک حاکم جلد 4 صفحه 19 )
و ما شیعیان اظهار جزع و لطمه زنی و سایر شعائر را از روی مخالفت با اراده خداوند متعال انجام نمیدهیم بلکه برای احیا و زنده ماندن یاد امام حسین علیه السلام میباشد تا مبادا او فراموش شود و در نتیجه دین از بین برود ، پس این قضیه شرعاً مستحب و مطلوب میباشد . و لذا امیرالمؤمنین علی علیه السلام بعد از دفن پیامبر اکرم بر قبر ایشان ایستادند و فرمودند : همانا صبر کردن نیکوست الا برای شما و همانا جزع کردن ناپسند است الا برای شما ( نهج البلاغه جلد 4صفحه 71 )
نهی از جزع در روایاتی که در سوال ذکر فرمودید ، فقط بعنوان یک زمان موقت میباشد بخاطر وجود قرینه ی " زمانیکه من از دنیا رفتم " و نه اینکه دائمی و همیشگی باشد و این امر در روایتی دیگر از رسول اکرم هم منطبق است بعلت این قرینه :
" هرگاه من از دنیا بروم " ، بله امام حسین علیه السلام زنان را از این امور در لحظات بعد از شهادتشان نهی فرمودند زیرا با جزع کردن حضرت زینب سلام الله علیها که سرپرست زنان و بچه ها بودند و امکان جسارت و هتاکی از جانب سپاه کفر بنی امیه در آن شرایط سخت و آن میدان جنگ وجود داشت .
پس امام میخواست به خواهرش ضرورت آرامش و حفظ احساسات در آن لحظات سخت را تاکید کنند ، تا مبادا برای دشمنان هتک حرمت دختران رسول اللّه راحت تر شود و مقدار جسارت بیشتر شود نسبت به حرمت دختران پیامبر صلی اللّه علیه و آله .
اما زمانیکه این شرایط از بین رفت و جنگ به پایان رسید و کاروان از سرزمین کربلا با آن وضعیت دشوار و احتمال ضرر دور شد ، دیگر ممنوعیت موقت هم کنار رفت و به اصل قضیه یعنی مستحب بودن جزع برای امام حسین علیه السلام برگشتیم کما اینکه ادله متعددی شاهد این مطلب اند .
و قضیه سر به محمل کوبیدن حضرت زینب سلام اللّه علیها و خونریزی سر هم تحت عنوان اظهار جزع وارد میگردد و مستحب موکد شمرده میشود زیرا امام معصوم یعنی امام سجاد علیه السلام در آن واقعه حضور داشتند و سکوت ایشان نشانگر صحت و حجت بودن این کار عمه اش حضرت زینب کبری صلوات الله علیه است .
و این امر مشابه همان سفارش رسول اکرم به دخترشان درباره جزع نکردن بر وی در زمان شهادتشان است ، اما بعد از آن زمان خاص ، دیگر مانعی برای اظهار جزع وجود نداشت و این مطلب را کاملا در سوالی که شما قبلا پرسیده بودید جواب دادیم ، اگر خواستید به آن مراجعه کنید . اهلبیت علیهم السلام ما را به جزع بر امام حسین علیه السلام و بطور کلی بر تمام آنان سفارش کرده اند ، در روایاتی از ناحیه شیعه آمده که جزع بر امام حسین علیه السلام مستحب است ، و حرمت تمام معصومین نزد ما یکسان است ( حدیث : هر جزع و گریه ای مکروه است مگر جزع و گریه برای شهادت حسین علیه السلام ( وسائل الشیعه 14 _ 5 )
آقا امام صادق علیه السلام فرموده اند : همانا فاطمی ها گریبانهایشان را برای امام حسین علیه السلام چاک زدند و به صورتهایشان لطمه میزدند و بر چنین مصیبتی باید به صورتها لطمه زد و گریبانها را چاک زد . پس لطمه زدن و گریبان چاک زدن برای امام حسین علیه السلام امری مستحب است و ما اینها را از خودمان نمیگوییم و هچنین تمام مظاهر و مصادیق جزع ما موجود است از روایاتی که داریم که تشویق به جزع بر عموم اهلبیت میکند و به کسی که اهل جزع بر ایشان باشد ، درجات والای اخروی وعده داده شده .
( مانند ) :
مسمع بن عبدالملک از کردین بصری نقل میکند : امام صادق به من فرمودند : آیا به یاد آن چه که به سر امام حسین آوردند می افتی؟ ، گفتم : بله ، حضرت فرمودند : آیا جزع هم میکنی ؟ ، گفتم : آری به خدا و برای وی آنقدر گریه میکنم تا اینکه خانواده ام اثر آنرا بر چهره من میبینند و نمیتوانم غذا بخورم . حضرت فرمودند : رحمت خدا بر اشکانت باد ، بدانکه تو از اهل جزع برای ما محسوب میشوی و از کسانیکه در شادی ما شادند و در غم ما غمگین اند و برای ترس ما میترسند و اگر در امان بودیم ایمن خواهند بود . ( منبع :کامل الزیارات حدیث 7 باب 32 )
امام رضا علیه السلام میفرمایند : همانا اهلبیت چشمانشان خونریزی کرد آنجا که فرمود همانا پلک های ما از شدت گریه بر امام حسین علیه السلام زخمی شد .
رسول اللّه صلوات اللّه علیه و آله هرگاه عمل خاصی را دوست بدارد یا مصداقی از آنرا تقریر کند ( یعنی آنرا رد نکند ) به این معناست که ایشان بدان عمل میکنند حتی اگر صراحتا در روایات درباره عمل به آن چیزی نیامده باشد و همین مطلب درمورد سایر معصومین علیهم السلام نیز جاری است .
اساسا چرا شعیره را شعیره نامیده اند ؟ زیرا نمادی است از یک حادثه معین و انسان را وادار به یادآوریِ عملی آن میکند تا از ارزشهای روحی و معانی اخلاقی آن بهره گیرد مانند سعی بین کوه صفا و مروه و رمی جمرات .
به همین جهت، بدان که مثلا زنجیر زنی ، فرد مؤمن را به یاد شمشیرها و نیزه های آهنی می اندازد که در حادثه کربلا بر آن اجساد طاهر وارد شد ؛ و تحمل اندک دردی از آن زنجیرهای آهنی در واقع تمرین عملی است برای مواجهه با درد شمشیر . کما اینکه شکل آن زنجیرها که به دوش کشیده میشوند ، نمایانگر استقامت در برابر زنجیرهای ظالمان و ظلم است و به همین جهت نسلی از جوانان شجاع و مستحکم تربیت میشوند نه یک نسلی فرومایه .
و حاکمان ظالم و سلاطین طاغوتی در طول تاریخ به این مفاهیم شعائر حسینی توجه داشته اند و از این نمونه ها ترسیده اند و لذا به هر روشی سعی کردند از آنها جلوگیری کنند . بدان که همین شعائر حسینی است که نسلی متعادل بین رحمت و استقامت و قدرت و شجاعت تربیت میکند بر عکس پایگاه های عمریون که از آنها مجرمین و قاتلان وحشی و تروریست ها بوجود می آیند ، چرا که منبع رحمت و انسانیت فقط محمد و آل محمد اند و عمریون از این منبع پر ارزش دورد . انسان متعادل کسی است که به ایشان مرتبط باشد و از آنها به نیکی تبعیت کند و نه آنهایی که در مسیر مجرمان خونریزی مثل عائشه و عمر و ابوبکر و بنی امیه و بنی العباس و سایر اراذل و قاتلان مجرم حرکت میکنند .
شما را دعوت به مطالعه و شنیدن سخنرانی جناب شیخ یاسر الحبیب درباره حقانیت شعیره " خون ریختن مقدس "میکنیم :
اینجا کلیک کنید ( اضغط هنا )
توفیق و رضایت الهی شامل حالتان گردد
دفتر شیخ یاسر الحبیب در لندن
رابط اصلى جواب بزبان عربى
جميع الحقوق محفوظة © 1437-2016 هيئة خدام المهدي عليه السلام